English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (8141 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
convention U ائین قراردادی
conventions U ائین قراردادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
discharge of contract U انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
zoroastrianism U ائین زردشتی
pareseeism U ائین زرتشتی
law of civil procedure U ائین دادرسی مدنی
formalism U رعایت ائین و اداب
solemnly U موقرانه با ائین و تشریفات
field manual U ائین نامه صحرایی
law of criminal procedure U ائین دادرسی کیفری
law of procedure U قانون ائین دادرسی
technical manual U ائین نامه فنی
article of a building by law U ائین نامه ساختمان
soldier's manual U ائین نامه راهنمای سربازان
p sexual relations U امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
arbitrary U قراردادی
defoult U قراردادی
contractual U قراردادی
based on a contract U قراردادی
advice code U کد قراردادی
bespoken U قراردادی
bespoke U قراردادی
conventional U قراردادی
default U قراردادی
defaulting U قراردادی
defaults U قراردادی
contracted U قراردادی
defaulted U قراردادی
contractual liability U مسئوولیت قراردادی
formal charge U بار قراردادی
contractual relationship U رابطه قراردادی
convectional current U جریان قراردادی
To conclude an agreement (contract). U قراردادی بستن
prosign U علامت قراردادی
conventional current U جریان قراردادی
unconventional U غیر قراردادی
arbitrary U دلبخواه قراردادی
arbitrarily U بطور قراردادی
code U نشانه قراردادی
agreed point U نقطه قراردادی
agreement water rate U نرخ قراردادی اب
contracted weaver U بافنده قراردادی
legal assistance U علایم قراردادی نقشه
military symbols U علایم قراردادی نظامی
hit and miss <idiom> U ناخوشآیند ،غیر قراردادی
To annul [abrogate] a contract قراردادی را باطل کردن
phonetic alphabet U کلمات قراردادی مخابراتی
enter into an agreement U قراردادی را منعقد کردن
base symbol U علایم قراردادی مبنا
award a contract U قراردادی را واگذار کردن
conventional programming U برنامه نویسی قراردادی
default font U فونت پیش فرض یا قراردادی
to enter into an agreement U پیمان یا قراردادی منعقد کردن
to draw up a contract U قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
all in contract U قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
advice code U کد قراردادی مخصوص ارسال اماد
taxi squadder U بازیگر عضو گروه قراردادی
guarantee a contract U اجرای قراردادی را ضمانت کردن
conventionality U مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
taxi U عضو گروه بازیگران قراردادی
taxied U عضو گروه بازیگران قراردادی
taxies U عضو گروه بازیگران قراردادی
taxiing U عضو گروه بازیگران قراردادی
creation of contractual tie U انشاء ایجاد رابطه قراردادی
to guarantee a contract U اجرای قراردادی راضمانت کردن
default setting U تنظیم پیش فرض یا قراردادی
taxi squad U گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
conventionalist U کسیکه پیروایینهای قراردادی ورسمی باشد
conventionally U برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
executory contract U قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
deal U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
to off an agreement U قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
yellow dog contract U قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
to give somebody an ultimatum U به کسی آخرین مدت را دادن [برای اجرای قراردادی]
deals U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
commander's manual U ائین نامه راهنمای فرماندهان راهنمای فرماندهان در امر اموزش
contra proferentem U قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
free on quay U قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
signals U علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
restraint of trade U قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
free on rail U قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
capitulation U تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
quick count U کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
to sign up U قراردادی را امضا کردن [اسم نویسی کردن]
conventional sign U علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
reciprocal agreement U قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
frustrated contract U قراردادی که اجرای ان به دلیل دخالت وقایع غیر مترقبه غیر مممکن شده است قراردادعقیم شده
notional aircraft U هواپیمای قراردادی هواپیمای نمونه
Recent search history Forum search
2procuring activity
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com